دختر بندر



قبلا زیاد شیطونی میکردم مثلا یکیش این بودک پول های بچه های کلاسمون رو جمع میکردم یواشکی میرفتم بیرون مدرسه مغازه وکلی خوراکی میخریدم باز برمیگشتم توی کلاس و مینشستیم با بچه های کلاس فیلم خارجی نگاه میکردیم اون روز زنگ اخرمون خالی بود وقتی ک فیلم تموم شد دیدم ک همه خوابیدن منم یه ترقه خریده بودم توی کیفم بود  ترقه هرو توی کلاس روشنش کردم یهویی ترکید دیدم همه بچه ها مثل میخ نشستن هیچ کاری انجام نمیدن داد زدم گفتم داااااااااعش آقا چشمتون روز بد نبینه همه درحال فرارکردن بودن  فردای اون روز تامیخوردم زدنما


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

دانلود سرا ستاره سهیل دانلود رایگان مقاله، کتاب، استاندارد و پایان نامه الهه ناز CASPIAN CYCLING okalip دانش تجربی انواع کتونی های اسپرت و ورزشی اندام آرا خلاصه کتاب مقدمه علم حقوق کاتوزیان